ماهان شهسوار
فرهنگی . ورزشی . سیاسی . اجتماعی
|
|||||||||||||||
برچسب:, :: :: نويسنده : pouya
در داستانهای ملی فردوسی که بدون شک مواد شاهنامۀ خود را معالواسطه از خداینامک و دیگر کتب و رسایل پهلوی اتخاذ کرده، اندر پادشاهی جمشید گوید: چو آن کارهای وی آمد به جای ز جای مهی بر تر آورد پای به فر کیانی یکی سخت ساخت چه مایه بدو گوهر اندر نشناخت که چون خواستی دیو برداشتی ز هامون به گردون برافراشتی چو خورشید تابان میان هوا نشسته برو شاه فرمانروا جهان انجمن شد بر تخت اوی از آن بر شده فرۀ بخت اوی به جمشید بر، گوهر افشاندند مر آن روز را روز نو خواندند سر سال نو، هرمز فروردین برآسود از رنج تن، دل ز کین به نوروز نو، شاه گیتی فروز بر آن تخت بنشست فیروز روز بزرگان به شادی بیاراستند می و رود و رامشگران خواستند چنین جشن فرخ از آن روزگار بمانده از آن خسروان یادگار وجه تسمیه از همین داستانی که بیرونی آن را نقل کرده نیک بر میآید که نوروز را به معنی «روز نو و تازه» یعنی روزی که سال نو بدان آغاز گردد، میدانستند. ابوریحان در التفهیم نوشته: «از رسمهای پارسیان نوروز چیست؟ نخستین روز است از فروردین ماه، و از این جهت روز نو نام کردند، زیرا که پیشانی سال نو است.» برخی نوشتهاند سبب آنکه این روز را نوروز خواندند آن بود که صابیان در روزگار طهمورث پدید آمدند و چون جمشید با پادشاهی رسید دین را تازه کرد و چون نوروز روز نوین بود آن را جشن گرفتند و نیز گفتهاند: جم در شهرها میگردید و چون خواست به آذربایجان اندر شود بر تختی از زر نشست و مردم به دوش میبردند و چون فروغ خورشید برو تابید و مردم او را بدیدند، وی را بزرگ داشته بدان شادی کردند و آن روز را جشن گرفتند و آن روز میان مردم آئین شد که به یکدیگر شکر دادند. حسین بن عمرو الرستمی که از سرداران مأموران بود از مؤبدان مؤبد خراسان سبب پیدایش نوروز و مهرگان را پرسشید و او علت ایجاد نوروز را چنین شرح داد که در بطیخه وبائی پدیدار گشت و ساکنان آن به ناگزیر فرار اختیار کردند ولی مرگ برایشان مستولی شد و همگی بمردند، و چون نخستین روز فرا رسید خداوند بارانی برایشان بارید و آنان را زنده کرد و ایشان به مساکن خود بازگشتند. پس پادشاه آن زمان گفت که: «این نوروز است» یعنی روز نوین میباشد و در نتیجه این روز بدان نامیده شد و مردم آن را مبارک شمرده عید گرفتند.
نوروز در ایران پیش از اسلام از آنچه گفته شد آشکار گردید که نوروز از مراسم بسیار کهن ایرانیان آریائی است. اگرچه در اوستا از نوروز نامی نیست ولی برخی از کتابهای دینی پهلوی از نوروز و مراسم ایرانیان باستان یاد کردهاند. در بندهشن بزرگ و نیز درصد در بندهشن آمده: «زرتشت سه بار با هو و Hvôv نزدیک شد و هر بار نطفهای از او بر زمین افتاد و این سه نطفه در تحت مراقبت ایزد آناهیته Anahita (ناهید ـ فرشته آب) در ردیاچۀ کسوه Kasava نهاده شده. در آنجا کوهی است به نام «کوه خدا» که جایگاه گروهی از پارسایان است. هر سال در نوروز و مهرگان این مردم دختران خود را برای آبتنی در دریاچۀ مزبور میفرستند زیرا زرتشت بدانان گفته است که از دختران ایشان اوشیدر Oshidar و اوشیدر ماه Oshidar-mâh و سوشیان Soshyan (موعودان سهگانۀ مزدیسنا) به وجود خواهند آمد: بطور کلی از مراسم نوروز در دربار شاهنشاهان هخامنشی و اشکانی اطلاعات دقیقی در دست نیست و به عکس از عصر ساسانی اطلاعات گرانبها موجود است که خلاصۀ آنها در ذیل نقل میشود: در بامداد نوروز شاهنشاه جامهای که معمولاً از بُرد یمانی بود بر تن میکرد و زینت بر خود استوار میفرمود و به تنهائی در دربار حاضر میشد و شخصی که قدم او را به فال نیک میگرفتند بر شاه داخل میشد. در نورزنامه آمده: «آمدن موبد موبدان و نوروزی آوردن ـ آئین ملوک عجم از گاه کیخسرو تا به روزگار یزدجرد شهریار که آخر ملوک عجم بود چنان بوده است که روز نوروز نخست کس از مردمان بیگانه موبد موبدان پیشآمدی با جام زرین پر می، و انگشتری، و درمی و دیناری خسروانی، و یک دسته خوید سبز رسته، و شمشیری، و تیر و کمان و دوات و قلم، و اسپی، و غلامی خوبروی، و ستایش نمودی و نیایش کردی او را به زبان پارسی به عبارت ایشان، چون موبد موبدان از افرین بپرداختی، پس بزرگان دولت درآمدندی و خدمتها پیش آوردندی. آفرین موبد موبدان به عبارت ایشان: شها به جشن فروردین به ماه فروردین آزادی گزین به روان و دین کیان سروش آورد ترا دانائی و بینائی به کاردانی و دیرزی و با خوی هژیر و شادباش بر تخت زرین و انوشه خور به جام جمشید و رسم نیاکان در همت بلند و نیکوکاری و ورزش داد و راستی نگاهدار سرت سبز باد و جوانی چو خرید، اسپت کامگار و پیروز و تیغت روشن و کاری به دشمن و بازت گیرا ]و[ خجسته به شکار و کارت راست چون تیر و هم کشوری بگیر و نو بر تخت با درم و دینار، پیشت هنری و دانا گرامی و درم خوار و سرایتآباد و زندگانی بسیار. چون این بگفتی چاشنی کردی و جام به ملک دادی، و خوید در دست دیگر نهادی و دینار و درم درپ یش تخت او بنهادی و بدین آن خواستی که روز نو و سال نو هر چه بزرگان اولد دیدار چشم بر آن افکنند تا سال دیگر شادمان و خرم با آن چیزها در کامرانی بمانند، و آن برایشان مبارک گردد. که خرمی و آبادانی جهان در این چیزها است که پیش ملک آوردندی.» و این رسم در عصر خلفای اسلام نیز ادامه یافت. مالیاتهای کشوری در روزگار ساسانیان در نوروز افتتاح میشد و یکی از جهات اصلاح تقویم و کبیسه قرار دادن سالهای پارسی به توسط المتوکل علی الله و المعتمد بالله همین امر بود. در هریک از ایام نوروز، پادشاه بازی سپید پرواز میداد و از چیزهائی که شاهنشاهان در نوروز به خوردن آن تبرک میجستند اندکی شیر تازه و خالص و پنیر نو بود و در هر نوروزی برای پادشاه با کوزهای آهنین یا سیمین آب برداشته میشد. در گردن این کوزه قلادهای قرار میدادند از یاقوتهای سبز که در زنجیری زرین گذشته و بر آن مهرههای زیرجدین کشیده بودند. این آب را دختران عذرا از زیر آسیابها برمیداشتند جاحظ پس از این قول نوشته: «که چون نوروز به شنبه میافتاد، پادشاه میفرمود که از رئیس یهودیان چهار هزار درهم بستانند و کسی سبب این کار را نمیدانست جز اینکه این رسم بین ملوک جاری شده و مانند جزیه گردیده بود.» بیست و پنج روز پیش از نوروز در صحن دارالملک دوازده ستون از خشت خام برپا میشد که بر ستونی گندم و بر ستونی جو و بر ستونی برنج و بر ستونی عدس و بر ستونی باقلی و بر ستونی کاجیله و بر ستونی ارزن و بر ستونی ذرت و بر ستونی لوبیا و بر ستونی نخود و بر ستونی کنجد و بر ستونی ماش میکاشتند و اینها را نمیچیدند مگر بغتا و ترنم و لهو. در ششمین روز نوروز این حبوب را میکندند و میمنت را در مجلس میپراکندند و تا روز مهر از ماه فروردین (شانزدهم فروردین) آن را جمع نمیکردند. این حبوب را باری تفأل میکاشتند و گمان میکردند که هریک از آنها که نیکوتر و باروتر شد محصولش در آن سال فراوان خواهد بود و شاهنشاه به نظر کردن در جو به ویژه تبرک میجست.
نوروز در عصر خلفا دربارهای نخستین خلفای اسلام به نوروز اعتنائی نداشتند و حتی هدایای این جشن را به عنوان خراج سالیانه میپذیرفتند، ولی بعدها خلفای اموی برای افزودن درآمد خود، هدایای نوروز را از نو معمول داشتند و امیران ایشان برای جلب منافع خود مردم را به اهداء تحف دعوت میکردند ـ اندکی بعد این رسم نیز از طرف خلفای مزبور به عنوان گران آمدن اهداء تحف بر مردم منسوخ گردید ولی در تمام این مدت ایرانیان مراسم جشن نوروز را برپا میداشتند. در نتیجه ظهور ابومسلم خراسانی و روی کار آمدن خلافت عباسی و نفوذ برمکیان و دیگر وزرای ایرانی و تشکیل سلسلۀ طاهریان، جشنهای ایران از نو رونق یافتند. گویندگان دربارۀ آنها قصاید پرداختند و نویسندگانی مانند حمزه بن حسن اصفهانی مؤلف «اشعار السائره فی النیروز و المهرجان» آنها را مدون ساختند. نوروز در دربار عباسیان بسیاری از رسوم خویش را حفظ کرد و از آن جمله اخذ مالیات از مردم که در زمان ساسانیان معمول بود در این زمان هم اجرا گردید و نوروز معتضدی و متوکلی در اثر همین امر پیدا شد. تقدیم هدایا از جانب بزرگان و امیران اسلامی و دیگران به خدمت خلفا از مراسم عادی به شمار رفت چنانکه خالدالمهلبی به متوکل در نوروز جامۀ وشی زربفتی و گوی عنبری که بر آن ریزههای گوهر بود و جوشنی بلند و چوب بخوری به بلندی یک قامت و جامهای بغدادی هدیه فرستاد. و نخستین کسی که در زمان عباسیان هدیه فرستادن نزد خلفا را اهمیت داد احمدبن یوسف از نویسندگان زمان مأمون است که این شعر را با هدیهای گرانبها نزد وی فرستاد: هذا یوم جرت فیه العادة بالطاف العبید للسادة از آن پس هدیۀ نوروز از رسوم درباری گردید ـ نوشتن نامههای تبریک (به نظم و نظر) نیز برای خلفا معمول بود: حسن بن وهب به متوکل عباسی مکتوبی در تبریک جشن نوروز نگاشت ـ مازنی این ابیات را رد تبریک نوروز برای خلیفه فرستاد: جَعَلت فداک لل نیروز حق فانت علی اعظم منه حقا ولو اهدیت فیه جمیع ملکی لکان جلیله لک مسدقا فاهدیت الثناء بنظم شعر و کنت لذاک منی مستحقا این رسم ویژه خلفا نبود بلکه مردم عهد عباسیان نیز بدان اقتفاء میکردند چنانکه سعید بن حمید به یکی از دوستان خویش نامهای در تبریک عید نگاشت و گفت من چیز قابلی نداشتم تا به رسم هدیه گسیل خدمت کنم، ناچار این مکتوب را جانشین آن میسازم. هم در عهد عباسی ریختن آب و افروختن آتش در شب آن کماکان مجری بود. طبری در حوادث سال 248 نویسد: در روز چهارشنبه سه شب از جمادیالاولی رفته مطابق با شب یازدهم حزیران در بازارهای بغداد از جانب خلیفه منادی ندا در داد که در شب نوروز آتش نیفروزند و آب نریزند و نیز در روز پنجم همین مذاکره شد ولی در هنگام غروب روز جمعه در باب سعیدبن تسکین محتسب بغداد که در جانب شرقی بغداد است ندا در دادند که امیرالمؤمنین مردم را در افروختن آتش و ریختن آب آزاد گردانیده است ـ پس عامه این کار را به افراط رسانیدند و از حد تجاوز کردند چنانکه آب را بر محتسبان شهر بغداد فرو ریختند. نوروز در آئین تشیع محمدبن شاه مرتضی معروف به محسن فیض (1007-1091) در رسالهای به فارسی، در وصف نوروز و سی روز ماه چنین آورده: «چنین روایت کرده معلی بن خنیس که در روز نوروز نزد منبع حقایق و دقایق، اما جعفر صادق علیهالسلام رفتم، فرمود آیا میدانی امروز چه روز است؟ گفتم فدای تو شوم روزی است که عجمان تعظیم آن مینمایند و هدیه به یکدیگر میفرستند. فرمود به خانه کعبه سوگند باعث آن تعظیم امری قدیم است، بیان میکنم آن را برای تو تا بفهمی ـ گفتم ای سید! من دانستن این را دوستتر دارم از آنکه دوستان مردۀ من زنده شوند و دشمنان من بمیرند. پس فرمود ای معلی! نوروز روزی است که خدای تعالی عهدنامهای از ارواح بندگان خود گرفته که او را بندگی نمایند و دیگری را با او شریک نسازند و ایمان بیاورند به فرستادهها و حجتهای او و «ائمه معصومین صلوات الله علیهم اجمعین»، اول روزی است که آفتاب طلوع کرده و بادی که درختان را بارور میسازد وزیده، و خرمی زمین آفریده شده، و روزی است که «کشتی نوح» بر زمین قرار گرفته و روزی است که خدای تعالی زنده گردانید جماعتی را که پس از بیم مرگ از شهر و دیار خود بیرون رفته بودند و چندین هزار کس بودند پس اولاً حق تعالی حکم کرد ایشان را که بمیرند، بعد از آن زنده گردانید، و روزی است که «جبرئیل علیهالسلام» بر حضرت رسالت صلیالله علیه و آله نازل شد به وحی، و روزی است که آن حضرت بتهای کفار را شکست، و روزی است که حضرت رسالت صلیالله علیه و آله امر فرمود یاران خود را که با حضرت «امیرالمؤمنین علیهالسلام» بیعت امارت نمایند، و روزی است که آن حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام را میان جنیان فرستاد که بیعت از ایشان بگیرد، و روزی است که بار دوم اهل اسلام با امیرالمؤمنین علیهالسلام بیعت کردند و روزی است که آن حضرت در جنگ نهروان فتح کرد و به قتل رسانید ذوالثدیه را که سر کرده آن خوارج بود، و روزی است که قائم آل محمد یعنی حضرت «صاحبالامر» ظاهر میشود، آن حضرت بر دجال ظفر مییابد و آن ملعون را در کناسه، که محلهای است در کوفه از گلو میکشد، و هیچ نوروزی نیست که ما توقع خاصی از غم نداشته باشیم زیرا که این به ما و شیعیان نسبت دارد، عجمان آن را حفظ کردهاند و شما ضایع کردهاید. دیگر فرمود یکی از انبیاء سؤال از پروردگار کرد که چگونه زنده گرداند آن جماعت را که از دیار خود بیرون رفته و مرده بودند؟ «پس وحی به آن نبی آمد که آب برایشان بریز در روز نوروز که اول سال فارسیان است، پس زنده شدند و سی هزار کس بودند، و از این جهت آب ریختن در این روز سنت شده.» صرف نظر از صحت و سقم این خبر، در کتب بزرگان شیعه به خصوص در قرون متأخر اخبار بسیار در فضیلت نیروز (نوروز) منقول است. از اینرو است که تنها جشنی که از زمان باستان تاکنون تقریباً بدون فوت برپا شده و هنوز هم رسماً منعقد میگردد همان نوروز است. محمد بن جریر طبری نوروز را سر آغاز دادگری جمشید دانسته: جمشید علما را فرمود که آن روز که من بـنـشـسـتم به مظالم، شما نزد می باشید تا هر چه در او داد و عدل باشد بنماییـد، تا من آن کنم. و آن روز که به مظالم نشـسـت روز هرمز بود از ماه فروردین. پس آن روز رسم کردند. ابوریحان بیـرونی پرواز کردن جمشید را آغاز جشن نوروز می داند : چون جمشید برای خود گردونه بساخت، در این روز بر آن سوار شد، و جن و شیاطین او را در هوا حمل کردند و به یک روز از کوه دماوند به بابل آمد و مردم برای دیـدن این امر به شگفت شدند و این روز را عید گرفته و برای یادبود آن روز تاب می نـشیـنـند و تاب می خورند. در نوروزنامه منسوب به خیام درباره ی نوروز جمشیدی آمده است: «اما سبب نام نهادن نوروز آن بوده است که چون بدانستند که آفتاب را دو دور بود، یکی آن که هر سی صد و شصت و پنج روز و ربعی از شبانه به اول دقیقه ی حمل باز آید، به همان وقت و روز که رفته بود، بدین دقیقه نتواند آمدن، چه هر سال از مدت، همی کم شود و چون جمشید آن روز را دریافت، «نوروز» نام نهاد و جشن آیین آورد». به نوشته گردیزی، جمشید جشن نوروز را به شکرانه این که خداوند «گرما و سرما و بیماری و درگذشت را از مردمان گرفت و سیصد سال بر این جمله بود» برگزار کرد و هم در این روز بود که «جمشید بر گوساله ی نشست و به سوی جنوب رفت به حرب دیوان و سیاهان و با ایشان حرب کرد و همه را مقهور کرد.» و سرانجام خیام می نویسد که جمشید به مناسبت باز آمدن خورشید به برج حمل، نوروز را جشن گرفت : سبب نهادن نوروز آن بوده است که آفتاب را دو دور بود، یکی آنکه هر سیصد و شصت و پنج شبانه روز به اول دقیقه حمل باز آمد و به همان روز که رفته بود بدین دقیقه نتواند از آمدن، چه هر سال از مدت همی کم شود؛ و چون جمشید، آن روز دریافت ( آن را ) نوروز نام نهاد و جشن و آیین آورد و پس از آن پادشاهان و دیگر مردمان بدو اقتدا کردند. در خور یادآوری است که جشن نوروز پیـش از جمشید نیز برگزار می شده و ابوریحان نیز، با آنکه جشن را به جمشید منسوب می کند، یاد آور می شود که، " آن روز را که روز تازه ی بود جمشید عید گرفت؛ اگر چه پیـش از آن هم نوروز بزرگ و معظم بود " . یک روایت دیگر در مورد خاستگاه نوروز این است که در این روز کیاخسرو، پسر پرویز بردینا، به تخت سلطنت نشست و ایرانشهر را به اوج شکوفایی خود رساند. گذشته از ایران، در آسیای صغیر و یونان، برگزاری جشن ها و آیین هایی را در آغاز بهار سراغ داریم. در منطقه لیدی و فری ژی، براساس اسطوره های کهن، به افتخار سی بل، مادینه خدای باروری و شناخته شده به مادر خدیان، و مادینه خدای آتیس جشنی در هنگام رسیدن خورشید به برج حمل و هنگام اعتدال بهاری، برگزار می شد. تاریخ نگاران از برگزاری آن در زمان اگـُوست شاه در تمامی سرزمین فری ژی و یونان و لیدی و آناتولی خبر می دهند. به ویژه از جشن و شادی بزرگ در سه روز ۲۵ تا ۲۸ مارس ( ۴ تا ۷ فروردین ). اما ریشه های نخستین این عید ملی باستانی در ایران را می توان در سه مورد ذکر کرد: ۱) گردش زمانی را دایره وار تصور می کرده اند که از یک نقطه آغاز می گردیده و با گردشی مدور به همان نقطه پایان می یافته است. این نقطه ی آغازین و پایانی را "نوروز" نامیده اند. ۲) در آیین زرتشت، از دیرباز شش جشن (گاهنبار) بوده که هر یک به مناسبت آفرینش یکی از پدیده ها گرامی داشته می شده: آفرینش آسمان، زمین، آب، گیاه، جانور و انسان. این جشن ها انسان را قادر می ساخت تا زمان مقدس گذشته و خطاها و گناهان فردی و اجتماعی گذشته را پشت سر گذارد. ۳) نوروز یا جشن آفرینش: جشن فَروهرها و مهم تر از آن ها جشن برکت بخشی، رویش و کشاورزی می باشد. به عبارت دیگر، نوروز رستاخیز حیات است، چون نباتات می رویند و آدمیان از نو آفریده می شوند. در آغازِ نوروز، بنا به باوری، خورشید از برج حوت (ماهی) به برج حمل (بره) می آید، یعنی آفتاب به نزدیک ترین فاصله ی خود به زمین می سد و تقدس دارد. نوروز با آغاز هر سال، غبار کهولت زمان را از یادها می سترد و همه ی آفریده ها دیگر بار جان تازه ای می یافتند. نیز بر این باور بودند که ارواح درگذشتگان در این جشن شرکت می کنند. کهن ترین نشانه ای که از نوروز در نزد اقوام آسیای غربی به دست رسیده "عید اکیتو" است که جشن سال نو سومریان و بابلیان بوده و این در منظومه ی آفرینش (انوما الیش) در هزاره ی چهارم پیش از میلاد سومریان و در منظومه ی آفرینش بابلیان که در جایگاهی ویژه یعنی در نهان خانه ی مقدس ترین ایزد یا "مَرْدُوکْ" برگزار می شده، آمده است. مردوک در دوران حمورابی در رأس خدایان قرار گرفت و بر نیروهای شر پیروز آمد. جشن اکیتو در نخستین ماه سال به هنگام اعتدال بهاری، در ماه نیسان، برابر فروردین یا اردیبهشت برگزار می شد.
نوروز امروز امروزه، نوروز جشن اصلی بسیاری از مردم آسیای باختری است. کشورهایی که حتی هیچگاه تحت سلطه سیاسی ایران نبوده اند، آنرا به عنوان یکی از جشنهای اصلی خود محسوب می کنند. هرکدام از ملیتهای مختلف، مراسم ویژه خود را برای جشن گرفتن نوروز دارند، اما همه این جشن را «نوروز» می نامند و آمدن آن را همزمان با حلول بهار حساب می کنند. در ایران و افغانستان، نوروز همچنین آغاز سال رسمی کشور است که از ابتدای ماه فروردین محسابه می شود. استفاده از سال خورشیدی از دوران هخامنشیان در ایران معمول بود، هرچند که آغاز گاهشماری چندین بار در دورانهای مختلف تغییر کرده است. در دوران ساسانی به دلیل رععیت نکردن اصول کبیسه، در چند مورد نوروز در فصول اشتباه مانند میانه تابستان جشن گرفته شد. این مشکل گاهشماری بوسیله ستاره شناس بزرگ، عمر خیام، در سده ششم هجری حل شد و از آن تاریخ، تقویم جلالی به عنوان تقویم خورشیدی کشور انتخاب شد، هرچند که رسمی شدن آن به عنوان تقویم کشور، تا سده چهاردهم خورشیدی (آغاز همین سده ما) به طول انجامید. یکی از مسایل مهم، رعایت کردن کبیسه صد و بیست ساله ایست که بوسیله عمر خیام توصیه شده و در بار آخر در زمان فتحعلی شاه قاجار رعایت شده. عدم رعایت این کبیسه، باعث بهم خوردن تدریجی تاریخ سال تحویل می شود که شروع زودرس سال ۱۳۸۳، آنرا بصورت محسوسی در آورده است. نام ماههای تقویم خورشیدی بارها تغییر کرده. در دوران هخامنشی، نام هایی بکار برده می شد که پس از دوران هخامنشی به فراموشی سپرده شد. نام ماه ها در دوران ساسانی بر مبنای نشانه های زرتشتی وضع شد که تقویم ماهانه ساسانی که فاقد هفته است و در آن هر روز ماه یک نام دارد، بهترین اثر به جا مانده از آن است. در بیشتر دوران اسلامی، اسامی بابلی/آرامی ماههایی مانند «تموز» و «نیسان» مورد استفاده بود، اما با برقراری تقویم جلالی به عنوان تقویم رسمی ایران در اویل سده جاری خورشیدی، اسامی ساسانی نیز دوباره برقرار شدند که متاسفانه تلفظ آنها در مواردی تغییر کرد. در زیر تلفظ پارسی میانه این اسامی و اصل اوستایی آنها در پرانتز آورده می شود. فروردین: فره وشی، ارواح گذشتگان Fravartin / Frawashi اردیبهشت: بهترین بهتر (از اصول زرتشتی) Ardiwehisht / asha wahishta خرداد: سلامتی Khordad / Hauwartat تیر: خدای باران Teer / Tishtria مرداد: نامیریی، ندرگذشتی Amordad / Amartaat شهریور: پادشاهی خواسته شده Shahrivar / khshathrawara مهر: خدای مهر و قراردادهای اجتماع Mihr / Mithra آبان: آبها (لقب آناهیتا): Aban / Apan آذر: آتش Adhar / Atar دی: خدا Dey / Dawya بهمن: تفکر برتر: Wahman / wahu mana اسفند: آرماییتی مقدس (مادینه خدای طبیعت): Spandaarmadh / Spanta armaiti نظرات شما عزیزان:
![]() موضوعات
![]() ![]() ![]() آرشيو وبلاگ
![]() ![]() پیوندهای روزانه
![]() ![]() پيوندها
![]()
![]() ![]() ![]()
|
|||||||||||||||
![]() |